مهسا کرمانپور | ||
روزی جامی برای خود شعر می گفت و قدم می زد (بسکه در جان و فکار و چشم و بیدارم تویی هرکه پیدا می شود از دور پندارم تویی) نا بخردی از آنجا می گذشت با تمسخر گفت: (بلکه خری پیدا شود) جامی: (باز پندارم تویی) [ پنج شنبه 92/4/6 ] [ 9:54 عصر ] [ مهسا کرمانپور ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |