مهسا کرمانپور | ||
چشمهایم را میبندم... آرزو می کنم همه چیز یک کابوس باشد... همه چیز... حتی رفتنت... با خودم فکر میکنم که هیچ وقت تو را نداشتم... اما وقتی چشم هایم را باز می کنم... کفش های کهنه ات را در مقابل جا کفشی میبینم... گویی سهم من از بودنت کفشاهییست که هر روز داغ رفتنت را برایم تازه می کند. [ جمعه 92/5/4 ] [ 3:55 عصر ] [ مهسا کرمانپور ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : سیب تم] [Weblog Themes By : SibTheme.com] |